نوشته اصلی توسط
Dinakl
دیگه واقعا کم اوردم خسته شدم مامان بابام ی دقه راحتم نمیذارن .... هربار اومدم بشینم پیششون نصیحتم میکنن
۱۶ سالمه الان و به اجبار اومدم رشته ی انسانی این رشته رو دوست نداشتم نمیخواستم بیام ولی مامانم رفت برام نامه گرفت از اداره منو زوری فرستاده این رشته و میگه ک باید نمره هاتم خوب باشه
به مامانم هرچیزی ک میگم یا هر درد و دلی ک میکنم سریع میره ب بابام میگه یا قضیه رو خیلی جو میده بهش بزرگش میکنه
یا مثلا هرچیزی ک میشه میگن آبرومونو میبری ما تو این محل آبرو داریم .... آبرومون مهم تر از توعه
همش فرق میذارن بین منو خواهرم
من هرچی میگم میخوام میگن پول نداریم ولی برای خواهرم سریع فراهم میکنن
همش منو تحقیر میکنن اعتماد ب نفسمو گرفتن هیچی دیگه ازم نمونده ((: یه روزایی دلم میخواد دیگه نباشم